khoda joon slm b roye mahet
khoda joon slm b roye mahet
نگارش در تاريخ چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, توسط nabizade

 ادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران 

 مهربان باشد

سال نو مبارک
نگارش در تاريخ سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

البرت انیشتین  زکریای رازی  اسحاق نیوتن  پروفسر حسابی  من  اقای نبی زاده و سایر دانشمندان

 سال خوشی را برای شما ارزومندیم

نگارش در تاريخ شنبه 26 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

نگارش در تاريخ شنبه 26 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

موجودی است بیکار که 4 سال از عمر خود را به شکل خودجوش هدر میدهد و حتی برای این کار در ازمونی به نام کنکور شرکت کرده و خود را به اب و اتش میزند. قوت غالب این موجود سیب زمینی و تخم مرغ میباشد. از فعالیت های روزانه وی میتوان به پرسه زدن در محوطه دانشکده،‌تیکه انداختن به استاد، رفتن به فیس بوک با وایرلس دانشگاه به هر بدبختی که شده،خوابیدن،و خیره شدن به جزوه ی استاد برای دقایقی و سپس دور انداختن  آن اشاره کرد.

 

این موجود به شدت علاقه مند است که وی را مهندس و دکتر صدا کنند و از شنیدن این لغات حس وصف ناپذیری به وی دست میدهد. اگر همه شرایط مهیا باشد این موجود 10 روز یکبار به یاد حمام رفتن میفتد و خود را گربه شور میکند.( البته این موضوع بیشتر در مورد گونه ی نر مشاهده شده است )

با این که نام این موجود دانشجو است ،‌اما مشخص نیست چرا به این نام خوانده میشود زیرا رابطه این موجود با دانش شبیه به رابطه اب با اتش است! از مصادیق این موضوع میتوان به استفاده از جزوات برای ایجاد دم کنی قابلمه ماکارونی ، به عنوان زیر قابلمه ای برای جلوگیری از سوختن فرش و همچنین به عنوان دستگیره برای بلند کردن اشیا داغ و ... اشاره کرد.

زیستگاه او منطقه ی حفاظت شده ای به نام خوابگاست که این موجودات به صورت دسته های 4 تایی،8 تایی و حتی 12 تایی درامده و در مساحتی که کمی باز تر از فضای قبر است به زندگی ادامه میدهند.

آندسته از این موجودات که تمایل به بقا بیشتر دارند در سال چهارم برای شرکت در آزمونی دیگر به نام ارشد خود را اماده میکنند و قصد دارند درس هایی که در طول 3 سال نخوانده اند در طول 3 ماه بخوانند تا 2 سال دیگر به این زندگی بی زحمت و راحت ادامه دهند. این موجودات که تا دیروز طنین صدایشان در راهرو خوابگاه  گوش فیل را کر میکرد،‌در این سال با شنیدن صدای دمپایی یک دانشجو در راهرو سریعا از اتاق خارج شده و این جمله را بر زبان میاورند :" ای بابا ارشد داریم یواش تر ! " .

 پس از گذشت 4 سال این موجودات مدرکی میگیرند که برای استفاده از آن نیاز به وسیله ای به نام کوزه است . نحوه عملکرد این وسیله به این صورت است که مدرک را دم آن میگذارند و آبش را میخورند! اندسته که به ارشد وارد شده و مدرک ارشد میگیرند آب بیشتری میتوانند از کوزه بخورند!

 

نسل این موجودات نه تنها رو به نابودی نیست بلکه هر روز بر تعداد آن ها افزوده میشود . بیشترین تراکم آنها در منطقه ای از خاور میانه به نام ایران مشاهده میشود که از هر 2 نفر 3 نفر آنها دانشجوست!

منبع:4jok.com

نگارش در تاريخ شنبه 26 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

)روش جزوه ای(مخصوص دانشجویان): در این روش شما در راه پله دانشگاه کمین کرده و مقداری برگه دستتون میگیرید و سوژه مورد نظر رو مد نظر گرفته,در این هنگام برخورد شدیدی با طرف کرده و برگه ها پخش زمین میشود و شادوماد خم میشه برگه ها رو جمع کنه و ی دل نه صد دل زیرچشی عاشق شما میشه

 شانس های ازدواج : دکترx, مهندس y, و...
 

2)روش اشرف خانومی: در این روش شما به همراه اشرف خانوم و دوستان دم در نشسته و سبزی پاک میکنید, کلم خورد کرده و سرکه اضافه میکنید,پس از چند روز آنها شما را عروس گلم صدا کرده و صاحب خواستگار میشوید.

شانسهای ازدواج: رضا کچل, اکبر قصاب, علی مکانیک, موری عقرب, بهزاد کلاغ و....

 

3)روش پلاستیکی: در این روش شما برای خرید میوه و سبزی به بیرون رفته و کلی پلاستیک در دست خود هنگام برگشت دارید, در این هنگام یهو یکی میگه آبجی بذار کمکت کنم و ی دل نه صد دل از سر تا ته کوچه عاشقتون میشه

شانسهای ازدواج: فردین, بهروز وثوق, داداش کایکو, ملوان زبل, و...
 

4)روش جاده ای: در این روش لاستیک ماشین خود را پنچر کرده و کنار جاده ایستاده تا فرد مورد نظر پیداش شه بیاد کمکتون,اگه ازطرف خوشتون نیومد با اخم میگید مرسی شوهرم الان میاد عوض میکنه و یارو میره,اگ از طرف خوشتون اومد ی کلمه میگید:آخه لباستون کثیف میشه.طرف ی دل نه صد دل با این ی کلمه عاشقتون میشه.

شانسهای ازدواج: در این روش شما با چهره های مختلف امکان روبرو شدن دارید اما نترسید, از قبیل:اکبر دماغ, چنگیز سیبیل, وحید گوجه, علی بربری, حسن خوشگله, سعید خیار, مجید کله, ممد گلخار, داود مایتابه, و....
 

5)روش شماره ای: در این روش شما در خیابون به پسرها آمار داده و شماره میگیرید,که من این روش رو توصیه نمی کنم

شانسهای ازدواج: مجید کله, محسن پپه, حمید خیارشور, رضا کره, کریم ببعی, مهران ببو, ناصر کلمو.....
 

6)روش کوهی: در این روش شما به کوه رفته و بلند فریاد زده "من شیرینم" کجایی پس؟

شانسهای ازدواج: فرهاد تیشه باز (که جدیدا معتاد شده بهش میگن فرهاد شیشه باز)! خسرو پرویزززززز (که الان آدم شده فامیلیشو گذاشته پرویز اما ما قبلا تو محل خسرو مگس صداش میکردیم),و...
 

7)روش اینترنتی: در این روش شما باید به خواستگاری این اشخاص بروید
شانسهای ازدواج: دوست خوبم گوگل گوگولی(بچه گوگوش و بروسلی), استاد خوبم یاهو یابوزاده, و....
 

8)روش سوسی(سوسولی): در این روش شما مانتو مشکی, شال صورتی, کفش صورتی, لاک صورتی و...باید استفاده کنید.

شانسهای ازدواج: مانی پنکیک, ساسی چش قشنگ, امیر خط چش, کامی فر مژه, سامی نمکی, پلنگ صورتی, و...
 

9)روش شگفت انگیز: در این روش شما از شارژ شگفت انگیز ایرانسل استفاده کرده و در قرعه کشی ایرانسل برنده یک دستگاه پورشه میشوید و صاحب میلیونها خواستگار می شوید !

شانسهای ازدواج:هرکی که فکرشو کنی 

منبع:4jok.com

 

 

نگارش در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط nabizade

 تو ایستگاه اتوبوس بودم کناریه دختره...
بهش گفتم ببخشید خانوم...
گفت: درد ببخشید، زهر مار ببخشید، کوفت ببخشید :|
آدم نباید ازدست شما پسرا آرامش داشته باشه :|
منم هیچی نگفتم وقتی بلند شد بره با مغز اومد تو زمین :|
خدا شاهده میخواستم بگم بهش خانم بند کفشت بازه خودش نخواس :| :|

نگارش در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط nabizade

 فقط یه پسر ایرانی می تونه وقتی از سر جلسه امتحان میاد بیرون با نیشی باز و خیلی خوشحال بگه گند زدم ایشالا ترم بعد! یعنی سرخوش تا این حد.... دقیقا مث خودم

نگارش در تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:, توسط nabizade

 دوست داشتن یک نفر یعنی کوچک کردن تمام دنیا به انداره ان یک نفر وبزرگ کردن ان یک نفر به اندازه ی تمام دنیا
(دکتر شریعتی)

 

نگارش در تاريخ یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

ممکن است عاشق زیبایی کسی شوید

اما یادتان باشد که در نهایت مجبورید با سیرت او زندگی کنید

نه صورت او...

نگارش در تاريخ یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

میگن تو بهشت سر کلاس استاد هی میگه خسته نباشید

دانشجو ها میگن خسته نیستیم ادامه درسو بگو دیگه...!

نگارش در تاريخ یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

اقای نبی زاده:

یارانه شما این ماه واریز نمی شود

شما را در پراید مشغول پسته خوردن دیده اند

.

.

.

کی فکرشو میکرد خود اجیل مشکل گشا بشه مشکل یه ملت!

.

.

.

ما عید امسال فقط تخمه میذلریم

و به هر مهمونی که به تخمه ها دست نزنه

یه پسته جایزه میدیم.!

انشاالله شما برنده ی این جایزه باشید.....

نگارش در تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

بچه هاي مدرسه رو از روي محل نشستن سر كلاس طبقه بندي ميكنم:

.

.

.

رديف اول:نگم بهتره 

وسطي ها:يه سلام عليكي داريم

ته كلاس: دمشون گرم

اونايي كه اصلا كلاس نميان :اينا رفيقامن

 

نگارش در تاريخ پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:http://www,4jok,com/, توسط nabizade

 یه بنده خدایی بود که این داستانو اینطوری تعریف میکرد که میگفت:...

دوستم مژگان با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که 5 ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، این آقا هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم!

از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش ، من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ، 10 جور خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش ...، چایی ریختم روش ...

مژی هم تا می تونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و ...

بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن آقای دوست پسر ، دفتر خاطراتو بُرد تقدیم ایشون کرد ... آقای دوست پسر در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سر مژی کوبید و گفت :
منو چی فرض کردی؟

اینکه سالنامه 1390 هست! تو 5 ساله داری تو این خاطره می نویسی؟

و اینگونه بود که مژی هنوز مجرد است...

نگارش در تاريخ پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, توسط nabizade

 دو کیلو پسته خریدم و بردم خونه روش نوشتم هر 8 ساعت یک عدد :))

قرار شده همینجوری بذلریم جلو مهمونا :))
اگه بچه خوبی بودن یه دوری با پرایدم میزنیم :))
اگه خیلی خیلی خوب بودن میذارم یه بوقم بزنن :))
کلا یه همچین آدم مهمون دوستی هستم من D:

 
نگارش در تاريخ چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

طی یک نظرسنجی از یک دانشجوی ورودی جدید و یک دانشجوی ترم آخری خواسته شد که با دیدن هر کدام از کلمات زیر ذهنیت و تصور خود را در مورد آن کلمه در یک جمله کوتاه بنویسند.



جمله اول مربوط به دانشجوی ورودی جدید و جمله دوم مربوط به دانشجوی ترم آخری…





رییس دانشگاه

۱)مردی فرهیخته و خوشتیپ



۲)به دلیل اینکه در طی این چهار پنج سال یک بار هم ایشونو نتونستم ببینم، هیچ ذهنیتی ندارم





یک وعده غذای سلف

۱)بیفستراگانوف با سس کچاپ با نوشیدنی خنک



۲)چلو لاستیک به همراه افزودنی های غیر مجاز





کارت دانشجویی

۱)کارت شناسایی و هویت دانشجو



۲)تنها استفاده از این کارت گرفتن فیلم از ویدئو کلوب است





خوابگاه

۱)محل استراحت و سرشار از شادی و نشاط



۲)مکانی برای همزیستی مسالمت آمیز با سوسک و موش





شب امتحان

۱)شبی برای دوره کردن درسی که در طول ترم خوانده شده است



۲)شبی که تا صبح باید مثل خر درس خوند





جزوه خوش خط دختر ها

۱)بمیرم از هیچ دختری جزوه نمیگیرم، من عادت دارم فقط جزوه خودمو بخونم



۲)طلای کاغذی





تقلب

۱)یک روش غیر اصولی و ناجوانمردانه برای نتیجه گرفتن در امتحان



۲)تنها روش اصولی و مبتنی بر عقل برای نتیجه گرفتن در امتحان





مشروط شدن

۱)عمراٌ، من تو دبیرستان معدل کمتر از ۱۸ نداشتم



۲)نمک تحصیل در دانشگاه





وام دانشجویی

۱)کمک هزینه برای دانشجو



۲)مثل مهریه میمونه کی داده کی گرفته





ازدواج دانشجویی

۱)حرفش رو نزن من قصد ادامه تحصیل دارم



۲)کو؟ کجاس؟کسی رو سراغ داری برام؟





حراست

۱)ارگانی برای حفاظت از دانشجو از گزند خطرات



۲) ارگانی برای حفاطت از دانشگاه از گزند دانشجویان





دانشجو

۱)فردی که به دنبال علم آموزی و تولید علم است



۲)ها ایی دانشجو که وگفتی یعنی چه؟؟؟

منبع:4jok.com

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

.

.

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

خر کیف یعنی سر کلاس کاردانی نشسته باشی، دونفر از جلوی در کلاس رد بشن و بگن :” نه اینجا نیست… اینا بچه های کارشناسی ارشدن “•

خر کیف یعنی کلاستو دو در کنی و همون روز استاد حضورغیاب نکنه!

خر کبف یعنی اینکه یه لپ تاپ می گیری دستت اما ۲ قرون سواد نداری بهت بگن آقای مهندس!•

خر کیف یعنی راننده تاکسی باشی و دانشجوی پزشکی رو سوار کنی اونوقت وقتی می خواد پیاده شه بر حسب عادت به محیط دانشگاه بگه: مرسی آقای دکتر!

خر کیف یعنی زنگ موبایلت حسابی جلب توجه کنه!

خر کیف یعنی کسب بالاترین نمره میان ترم فقط از راه تقلب و امدادهای غیبی!

خر کیف یعنی فکر کنی کارتت تموم شده ولی در کمال ناامیدی کانکت شی و ساعتها تو اینترنت بچرخی!

خر کیف یعنی استادت بگه نگران نباش! نمی افتی!

خر کیف یعنی دانشجو نباشی ولی از سایت دانشگاه، مفتکی استفاده کنی!

خر کیف یعنی پشت چراغ قرمز از ماشین بغلی یه چیزی پرت شه تو ماشینت ( گوشی طرف!)

خر کیف یعنی یه جا با یه نفر همصحبت شی و رمانتیک بگه: “از قیافه تون معلومه که
دانشجویین!”

خر کیف یعنی توی مهمونی باشی و یکی از خانومای باکلاس و کار درست فامیل صدات کنه: خوشگل خانوم!

خر کیف یعنی یک منشی با مدیر عامل شرکت ازدواج کنه!

خر کیف یعنی بین کلاس ۱۲ تا ۲ و کلاس ۲ تا ۴ خودتو به یک آدم اهل رو درواسی بچسبونی و بری باهاش ناهار بخوری!

خر کیف یعنی موقع امتحان عملی استاد بره بیرون از کلاس و در رو هم ببنده!

خر کیف یعنی هیچی نخونده باشی و همه رو از رو دست بغلیت بنویسی بعد نمره ت از اون بیشتر شه!

خر کیف یعنی استاد یک سوال قلمبه بپرسه هیچکش جز تو نتونه جواب بده!

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

یک دانشجوی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود.
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد.
.
.
.
اما دختر خانوم داستان
 ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد.
بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه...

 

روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت :  ” من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت “
اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
.
.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
.
.
چهار سال آزگار گذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.
نتیجه اخلاقی این ماجرا
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.

پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.

کاریکاتور دانشجو

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

 

داداشم از بس رفته خواستگاری خسته شده. اومده به مامانم می گه یه دختری رو خودم زیر نظر دارم. به شرطی که زیاد سوال درباره اش نپرسین. فقط 5 تا سوال می تونید بپرسید. مامانم می پرسه:‌ پسرم این دختره کیه؟ اسمش چیه؟ باباش چه کاره است؟ کجا با هم آشنا شدین؟

داداشم می گه: شد 4 تا سوال. فقط یه دونه دیگه می تونین بپرسین.


 

طویله

داداشم رفته خواستگاری. دختره پرسیده شما از بین یه دختر شهرستانی و یه تهرانی کدوم رو بیشتر ترجیح می دین؟ داداشم گفته: بستگی داره. به نظر من آدم توی هر طویله ای که بزرگ شده، باید بره از همون جا زن بگیره.

دختر بغض کرده. به داداشم گفته:‌ واسه تون متاسفم. بعد از اتاق گذاشته اومده بیرون.

 


صداقت

داداشم رفته خواستگاری. واسه دختره تعریف کرده که من توی زندگی به صداقت خیلی اهمیت می دم. بعد خودش یه هویی جو گیر شده. گفته:‌مثلا من خیلی صادقانه بگم. خودم دیشب برای اولین برار رفتم یه پارتی که تجربه کنم ببینم این پارتی چه جور چیزیه . نمازم هم صبحش قضا شد.

دیروز از خونه دختره زنگ زدن. می گن:‌ ما به پسر لاابالی که هر شب می ره پارتی، نمازش هم قضا می شه دختر نمی دیم.

 

 

لوس بازی

داداشم رفته خواستگاری. از دختره خوشش اومده. وقتی دختره داشته حرف می زده، خیار و پرتقال ظرف دختره رو برداشته پوست کنده. نمک زده و بهش تعارف کرده.

می گه: دختره از این حرکت من خیلی خوشش اومد.

بهش می گم: بدبخت زن ذلیل. توقع کاذب ایجاد نکن.  فردا اون زن لباس هاش رو پرت می کنه جلوت مجبورت می کنه همش رو بشوری.


 

توجه

داداشم رفته خواستگاری. دختره گفته:‌ من می خوام بپرسم شما به این کتاب هایی که پشت سر من چیده شده و نشاندهنده علائق و سلائق منه توجه کردید؟

داداشم گفته: راستش من به خدا شما هم خیلی توجه نکردم. چه برسه به کتاب های پشت سرتون.



مسلمون خشک

داداشم رفته خواستگاری. دختره کلی از اعتقادات مذهبی اش تعریف کرده و در عین حال گفته : البته ما از این مسلمون های خشک نیستم که لب به مشروب نزنیم.

ظاهرا مسلمون خیس بودند ایشون !!!

منبع:4jok.com

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

ه هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز
 دارد یا نه؟
 روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمارمی‌گذاریم و از او می‌خواهیم که  وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتراست.
روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى در پوش زیرآب وان را بر می‌دارد .

    شما می‌خواهید تخت‌ تان کنار پنجره باشد ؟! ؟!؟

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافت طولانی هوایی در کنار یک دیگر در هواپیما نشسته بودند.
برنامه نویسه میگه مایلی با هم بازی کنیم؟ مهندس که میخواست استراحت کنه محترمانه عذر خواهی میکنه و رویشو بر میگردونه تا بخوابه.
برنامه نوسه دوباره میگه بازی سرگرم کننده ای است من از شما یک سوال می کنم اگر نتوانستید 5دلار به من بدهید بعد شما از من سوال کنید اگر نتوانستم 5دلار به شما میدهم.
مهندس دوباره معذرت خواست وچشماشو بست که بخوابه.
برنامه نویسه پیشنهاد دیگری داد گفت اگر شما جواب سوال منو بلد نبودید 5 دلار بدهید اگر من جواب سوال شما رو بلد نبودم 200 دلار به شما میدهم .
این پیشنهاد خواب رو از سر مهدس پراند و رضایت داد که بازی کند.
برنامه نویس نخست سوال کرد .فاصله زمین تا ماه چقدر است؟؟ مهندس بدون اینکه حرفی بزند بلا فاصله 5 دلار رو به برنامه نویس داد حالا مهندس سوال کرد .
اون چیه وقتی از تپه بالا میره 3 پا داره وقتی پایین میاد 4 پا؟؟ برنامه نویس نگاه متعجبانه ای انداخت ولی هرچی فکر کرد به نتیجه نرسید بعد تمام اطلاعات کامپیوترشو جستجو جو کرد ولی چیز به درد بخوری پیدا نکرد بعد با مودم بیسیم به اینترنت وصل شد و همه سایت ها رو زیر رو کرد به چند تا از دوستا شم ایمیل داد با چندتا شون هم چت کرد ولی باز هیچی به دست نیاورد بعد از 3 ساعت مهندس رو بیدار کرد و 200دلار رو بهش داد مهندس مودبانه پول رو گرفت و رویش رو برگرداند تا بخوابد.
برنامه نویس او را تکان داد گفت خوب جواب سوالت چه بود؟؟ مهندس بدون اینکه کلمه ای بر زبان بیاورد 5 دلار به برنامه نویس داد و رویش را برگرداند و خــــــوابید!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نتیجه اخلاقی : حسن کل کل با مهندس جماعت خطرناکه حسن !!! (
مهندس هم جواب رو بلد نبود و در جواب سوال برنامه نویس باز 5 دلار داد بهش )

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

 


 

چند سال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدندکه :(( ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر)).
رفتم خواستگاری، دختر پرسید: مدرک تحصیلی ات چیست؟ گفتم: دیپلم تمام! گفت: بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشو برو دانشگاه.
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم برگشم، رفتم خواستگاری. پدر دختر پرسید: خدمت رفته ای؟ گفتم : نه هنوز. گفت: مرد نشد نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی. رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم برگشتم. رفتم خواستگاری. مادر دختر پرسید: شغلت چیست؟ گفتم فعلا کار گیر نیاوردم. گفت: بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار.
رفتم کار پیدا کنم گفتند: سابقه کار می خواهیم. رفتم سابقه کار جور کنم. گفتند: باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم. دوباره رفتم کار کنم، گفتند باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم. برگشتم رفتم خواستگاری گفتم : رفتم کار کنم گفتند سابقه کار ، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی. گفتند: برو جایی که سابقه کار نخواهد. رفتم جایی که نخواستند. گفتند باید متاهل باشی!. برگشتم رفتم خواستگاری گفتم : رفتم جایی که سابقه کار نخواستند ولی گفتند باید متاهل باشی. گفتند باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی. رفتم گفتم: باید کار داشته باشم تا متاهل شوم. گفتند: باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم.
برگشتم رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!!!

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

 


عین واقعیته !
درسته واقعیت تلخه ولی بعضی اوقات شیرین و خنده داره  D

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

 

یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند 
.
.
.
.
.
.
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
.
نميفروشم!
 

 

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

-رشته تغذیه:

رشته ای که اشتباهاً جزو رشته های دانشگاهی اومده. آینده شغلی بسیار تیره و تیریکی دارند. در بهترین حالت و در صورتی که شهرداری به فارغ التحصیلان این رشته مجوز بدهد میتوانند اقدام به باز کردن ساندویچ فروشی کنند! ضمناً دانشجویان فوق لیسانس هم میتونند Fast Food بزنند.از بزرگترین دستاورد های علمی این رشته در سالهای اخیر کشف فرمول سس هزار جزیره بوده است! از جمله دروس این رشته: هات داگ-۱ هات داگ۲ – سوسیس کاربردی- انسان و کالباس و…. میباشد! از بزرگان این علم هم میتوان به اکبر کثیف (ساندویچ فروشی اکبر کثافت) اشاره کرد.

 

۲-مهندسی راه و ساختمان:

عمله سابق- دیگه فقط مونده بود کارگر ساختمانی رو دانشگاه ها بدند بیرون که خوشبختانه این امر هم با تلاش متخصصان و دانشمندان ایرانی محقق شد و ما از این به بعد کارگر هم از دانشگاه میاریم! روزی رو تصور کنید که از صبح وانت های شهرداری جولوی دانشکده فنی توقف میکنند و بچه های راه و ساختمان رو میبرند سر ساختمان! در این رشته معیار بهترین دانشجو برای دانشجویانی است که بیشتر از همه بتوانند آجر را به بالا بندازند. دروس این رشته عبارتند از: بیل مقدماتی؟ بیلچه- روش های چیدن تیرآهن- فرمولاسیون درست کردن سیمان و …….

۳-رشته ادبیات:

گیج ترین و گلابی ترین دانشجوهای ایران در این رشته تحصیل میکنند (توصیه میکنم اگر یه وقت دلتون گرفت واسه بازکردنش برید دانشکده ادبیات!) از جمله بزرگترین دانشمندان این رشته حافظ و سعدی و عارف قزوینی و ایرج میرزا! بوده اند که حتی تحصیلات دبیرستانی هم ندارند (علمی که بزرگانش سواد درست حسابی ندارند دیگه معلومه چی میشه….!) از ابهامات بزرگ این رشته این نکته میباشد که انوری بالاخره شاعر قرن پنجم است یا نهم! فارغ التحصیلان این رشته میتوانند به عنوان مصطفی رحماندوست مشغول به کار شوند! از دروس این رشته: زندگی نامه و آثار حافظ- زندگی نامه و آثار سعدی- زندگی نامه و آثارنظامی- زندگی و آثار فرخی سیستانی و یزدی و شمالی و بلوچی و…..!

۴-رشته مهندسی صنایع:

رشته ای که فقط اسمش مهندسی صنایع می باشد و گرنه دانشجویان این رشته مهندسی صنایع دستی هم بلد نیستند چه برسه…. تا به امروز شخص قابل ذکری در این رشته مشغول به تحصیل نبوده و شاید معروفترین دانشمند این رشته امیر حجوانی باشد که با رتبه ۴۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ مشغول تحصیل در رشته مهندسی صنایع می باشد!

۵-رشته مهندسی کامپیوتر (بخونید مهندسی رایانه):

خدا پدر مادر مخترع کامپیوتر رو بیامرزه که اگه اون نبود الان تعداد دانشجوهای این مملکت به نصف تقلیل پیدا میکرد.ا ین روزا دیگه عادی ترین جمله ای که از یک دانشجو شنیده میشود این است: کام میخونم! نکته جالب در مورد این رشته تفکیک آن به دو گرایش نرم افزار و سخت افزار میباشد که دانشجویانی که تبحر خاصی در زمینه Fifa2006 و Max.p و …. دارند وارد گرایش نرم افزار و کسانی که میتوانند با انگشست شصت پایشان دکمه Power کامپیوتر را بزنند وارد گرایش سخت افزار میکنند. فارغ التحصیلان این رشته حوالی خیابان جمهوری مشغول فروختن CD میباشند! از دروس این رشته: بیل گیتس شناسی ۱؟ سی دی مقدماتی- تفاوت Monitor و TV و….

۶-رشته پرستاری:

رشته ای که یک دنیا حرف و حدیث پشت سرشه! ولی یکی از اساسی ترین رشته های دانشگاهی می باشد که اگه نبود اونوقت دانشگاه تبدیل به مکانی بی روح میشد (تصور کنید اونوقت کیا مثل سگ پا میدادند؟ کیا……!) رشته ای که به معنای واقعی کلمه بیگاری می باشد (صبح ساعت ۶ باید با خرج خودشون به بیمارستان های عمومی برند و شیفت وایسن و عصر هم تا ساعت ۸ شب در دانشگاه کلاس دارن!!!) چندی پیش هدیه تهرانی به عنوان پرستار نمونه انتخاب شد! از دروس این رشته عبارتند از: راه و روش هیجان بخشی به بیمار- لطافت عملی؟ سوند۱- فشار ۲- جیگر ۳ و …

۷-داروسازی:

نفس-زندگی-بهترین رشته دانشگاهی. رشته ای که هیچ نقطه ضعفی ندارد. تنها نکته منفی این رشته دانشجویانش میباشند که از سال سوم به خاطر آشنایی با انواع داروهای نئشه آور مشغول پاک کردن شیشه های فضا پیما میباشند!!! (البته دختراشم خدایی آخر ضد حالن!) کسانی که در این رشته تحصیل میکنند همشون از بزرگان جامعه هستند! تنها رشته ای که هنوز خز نشده و اون به این دلیل می باشد که هرکسی رو توش راه نمیدن و فقط آدم باحال ها رو راه میدن (پسراشو میگم!) از دروس این رشته: فارمالوژی- فارماتو گرافی- فارماسی- فارما توپیک- شیمی!

میخواستم حال بروبچ رشته های دندان و ریاضی محض و مهندسی هوا فضا رو هم بگیرم که سردمداران این رشته واسم سیبیل گرو گذاشتند که اذیتشون نکنم و اینا

                                        

 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

 

در واقع “مهندس” به کسی میگن:

که تو کاری تخصص داره و کاری رو به خوبی انجام میده.

… همین کلمه ی “مهندس” با حفظ سِمت,

به کسایی که تو یه کاری گند میزنه هم گفته میشه.

بعد در جای دیگه ممکنه “مهندس” در قالب یک اسم اشاره,

به کسی که اسمشو نمی دونیم هم استفاده بشه.

همچنین اگه همین کلمه ی “مهندس” خوب ادا شه,

میتونه در حکم فحش هم باشه


 

نگارش در تاريخ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, توسط mehdizade

(توصیه هایی برای سادیسمی شدن)

سر جلسه امتحان تقلب اشتباه برسونین به دوستتون !
به بچه همسایه بگید اگه یه خودکار رو قورت بده ، بزرگ شه مهندس میشه !
از کنه ای که نیشتون زده ، دیه بگیرین !
شونه های مگسائی رو که تازه نشستن روتون بمالین تا خستگیشون در بره !
وقتی قایق موتوری تون وسط دریا خاموش کرد ، پیاده بشین هل بدین !
بلالی که دونه هاش کج هست رو ببرین ارتودنسی !
به گل مصنوعی روی میزتون به زور آب بدین تا بخوره !
داداش کوچیکتون رو بذارین توی مایکروفر تا برنزه بشه !
گوشی موبایلتون رو با سنجاق قفلی به پاچه شلوارتون وصل کنین !
سی دی قفل دار رو بشکنین تا قفلش باز بشه !
با هندوانه یه قل دو قل بازی کنین !
به دوست دکترتون بگین : مرض جدید چی داری ؟ !

.

.

.

تو گذشته میگفتن پزشک محرمه..

کم کم عکاس و فیلم بردار هم محرم شدن

حالا هم که دى جى و گروه موسیقى محرم شدن

اینجور که من فهمیدم الان فقط داداشاى عروس و دوماد نامحرمن!

.

.

 

از این طرح هزاران لبخند که هیچی به ما نرسید.

حالااگه یه طرح هزاران فحش بذاره من یه نفری همه رو برنده میشم ! 

...............